چلچراغی ازبنفش و سبز و آبی می شوی صبحـدم بر بام چشمم آفتــابی می شوی میرسند از بی قــراری خوشه ی انگورها هــر زمـانی از تبسم لب شرابی می شوی زیر و بمهای تنت نم نم بگیرد طعم سیب خوشتر از افشرده ی آب گلابی می شوی روسری را میدهی درکوچه هاتحویل باد در خیـابان های شهـرم انقلابی می شوی آیـدَم عصـر ِلچک های رضاخـانی بـه یاد بسکه طناز و لوند ازبیحجابی می شوی از تلالـــوی ِ وسیـع ِ چهــره ات بانو عسل صبحـدم بـر بام چشمم آفتـابی می شوی علی قیصری
هــر چند کــه با طعنه شکستی دل ما را غیــر از تو کسی حــل نکند مشکل ما را بعد از تو غم از کوچهی ما آمد و کوبید کوبنـــده تــر از لشکر شب منـــزل ما را جـز آه ِ پــر از غصه نمی زد بـه سرشتم از روز ازل آن کــــه لگـــــد زد گِـل ما را یک ثانیـه از بخــت بــدم دود ِ هـوا کرد از هـر سه طــرف باد ِ فنـا حـاصل ما را روزی کـه خـــدا حـوصله زد بـر گِل آدم گـم کــــرده مگـر تکــه ای از پـازل ما را دروازه ی شب را بــه چــراغی نفروزیم تا روی تــو روشـن بکنــد
درباره این سایت